سلام
نميدونم! شايد تا حالا فهميده باشي كه من چند وقتي هست كه سردر گمم تنها جوابي كه در مورد سوالت به ذهنم رسيد:
آدمــي را چـــون خـــــدايم آفـريد
در وجـــــودش نكته اي مبهم بديد
نكته اين بــود كه او عشق نداشت
شور و شوق رخ معشوق نداشت
از كرم لطفش به اين انسان رسيد
جلوه اي از روح خود در او دميد
بعد از آن عهدي ز انسانها گرفت
عاشق خوبي شدن ، شرط بهشت
يا حق